(¯`·.(¯`·.عشق .·´¯).·´¯)
صفحة 1 من اصل 1
(¯`·.(¯`·.عشق .·´¯).·´¯)
دست از سر من بردار ، کنار تو نمی مونم
يه روز مي گفتم عاشقم ، اما ديگه نمي تونم
تقصير هيچکس ديگه نيست ، قصه ي ما تموم شده
حيف همه خاطره ها ، به پاي کي حروم شده
دروغ مي گفتي که ، برم از بي کسي دق مي کني
اشکاتو باور ندارم ، بي خودي هق هق مي کني
يادم مي افته لحظه اي که دست تو رو شد برام
قسم مي خوردي پيش من که جز تو عشقی نمي خوام
دست خودم نيست که ديگه هيچکسي باور ندارم
اين چيزا تقصير توه تلافیشو در مي يارم
يه روز مي گفتم عاشقم ، اما ديگه نمي تونم
تقصير هيچکس ديگه نيست ، قصه ي ما تموم شده
حيف همه خاطره ها ، به پاي کي حروم شده
دروغ مي گفتي که ، برم از بي کسي دق مي کني
اشکاتو باور ندارم ، بي خودي هق هق مي کني
يادم مي افته لحظه اي که دست تو رو شد برام
قسم مي خوردي پيش من که جز تو عشقی نمي خوام
دست خودم نيست که ديگه هيچکسي باور ندارم
اين چيزا تقصير توه تلافیشو در مي يارم
+ نوشته شده در جمعه پنجم مهر 1387ساعت 18:9 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(67);
يک نظر
امید
گرمی عشق مرا خورشید داشت دل به عشق یار خود امید داشت
زندگی لبریز از لبخند بود معنی عاشق شدن سوگند بود
واژه ها را عشق معنا می نمود لحظه را از چنگ جان دل می ربود
روزگار از عشق یارم خوش نوشت عشق را در زندگیم خوش سرشت
دل به عشق یار لبخند می زند جان به عشق یار پیوند می زند
او که این سان جان ز جان من گرفت خود نماند از کار چشمانش شگفت؟
تقدیم به کسی که اصلآ از حال دل من خبر نداره
زندگی لبریز از لبخند بود معنی عاشق شدن سوگند بود
واژه ها را عشق معنا می نمود لحظه را از چنگ جان دل می ربود
روزگار از عشق یارم خوش نوشت عشق را در زندگیم خوش سرشت
دل به عشق یار لبخند می زند جان به عشق یار پیوند می زند
او که این سان جان ز جان من گرفت خود نماند از کار چشمانش شگفت؟
تقدیم به کسی که اصلآ از حال دل من خبر نداره
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم مهر 1387ساعت 21:58 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(66);
نظر بدهيد
واسه من گل نفرست .....مع تحيات السلواني
عبد السلواني- مشرف قسم
-
عدد الرسائل : 41
العمر : 35
تاريخ التسجيل : 10/10/2008
صفحة 1 من اصل 1
صلاحيات هذا المنتدى:
لاتستطيع الرد على المواضيع في هذا المنتدى