السلواني حبي
صفحة 1 من اصل 1
السلواني حبي
یکشنبه سی ام تیر 1387ساعت 14:44 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(51);
نظر بدهيد
خشک و عاشقانه
عنصر تفکر در سرشیب قرمز حماقت / پرچم دار شعور شخصی افرادیست / که کفشهاشان را در دست می گیرند / تو حالا هر جور که می خواهی تصور کن / اصلا زندگی را در ابعاد کوچکی از یک قوطی کبریت بریز / حتی اگر احساست نمایش حضور وجدان زرد توست / عکس این هزاره را از دیوار خانه ات دار بزن / انسان معیوبتر از همیشه / نسخه حماقت خود را بدست تاریخ می پیچد / و این / در منطق گفتگوی دو پرانتز / جز عشقی بی ملاحظه و خشک / چه چیزی می تواند باشد .؟!!!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم تیر 1387ساعت 19:1 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(50);
نظر بدهيد
عشق و عاشقیه...داشته باش...
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر 1387ساعت 17:50 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(49);
يک نظر
تا حالا عاشق شدی؟
تا حالا عاشق شدی؟... تا حالا شده اصلا درباره اش فکر کنی؟... اين که اون اصلا چيه ...براش يک تعريفی پيدا کنی... . هر تمايلی را ميشه اسمشو گذاشت عشق... هر کششی ... خواستنی... هر اشتياقی... . البته از عشق الهی و ماورای زمينی اينجا نميخوام چيزی بگم... باشه تا بعد... .
ببين يک پسر و دختر هرچقدر هم برای هم جذاب..زيبا و خوش هيکل و دوست داشتنی باشند... حداکثر يک ماه .. نه دو ماه ...
نه شش ماه پس از ازدواجشون ميشن برای هم خواهر و برادر ! ... اون تمايل جنسی شديد ديگه خيلی کم ميشه... . حالا اگه هنوزم دلشون برای هم تنگ ميشه...ميخوان کنار هم باشن...دست همديگه را بگيرن و ... . دليلش يک چيز خاصيه..محبت و دوست داشتنيه که ديگه جسمی نيست... اون ارتباط دو روحه... . پس اگه ميخواهی مطمن بشی که واقعا طرفتو دوست داری ...توی ذهنت فرض کن که به هم رسيدين و ديگه از نظر جسمی نسبت به هم ارضا شدين... حالا ببين بازم ميخواهی کنارش باشی ؟ ... ميبينی ! ...مراقب باش که عشق و هوس خيلی به هم نزديکند !... .
از قدرت عشق... به تو ايمان ميده... پشتکار ميده...شجاعت...خستگی ناپذيری.. شهامت... ايثار... .
ولی.. ميدونی اون چيزهای ديگه ای هم ميده... مثل... انتظار..نگرانی..ترس !
خوب حالا چی ميگی ؟ ... هرچيزی بهايی داره.. حاضری بهاشو پرداخت کنی ؟
ليتل راه ميره...حرکت ميکنه..راه ميره..راه ميره...نگران نميشه که مايوس شه ... نگران اينه که کم نگذاره.. اين که دروغ نگه..اين که نگاهش هميشه همون نگاه باشه... .
منم که شهره شدم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالودم به بد ديدن
وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم
که در طريقت ما کافريست رنجيدن
و اما حرف آخر...
اگه تو دنيا کسی نيست که تو را دوست داشته باشه.. تو آدم بدشانسی هستی...
اما اگه کسی نيست که تو اونو دوست داشته باشی.. تو آدم بدبختی هستی !
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم تیر 1387ساعت 13:16 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(48);
نظر بدهيد
دلم برات تنگ شده...مع تحيات السلواني
GetBC(51);
نظر بدهيد
خشک و عاشقانه
عنصر تفکر در سرشیب قرمز حماقت / پرچم دار شعور شخصی افرادیست / که کفشهاشان را در دست می گیرند / تو حالا هر جور که می خواهی تصور کن / اصلا زندگی را در ابعاد کوچکی از یک قوطی کبریت بریز / حتی اگر احساست نمایش حضور وجدان زرد توست / عکس این هزاره را از دیوار خانه ات دار بزن / انسان معیوبتر از همیشه / نسخه حماقت خود را بدست تاریخ می پیچد / و این / در منطق گفتگوی دو پرانتز / جز عشقی بی ملاحظه و خشک / چه چیزی می تواند باشد .؟!!!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم تیر 1387ساعت 19:1 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(50);
نظر بدهيد
عشق و عاشقیه...داشته باش...
عاشق عاشق تر
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو
+ نوشته شده در شنبه بیست و دوم تیر 1387ساعت 17:50 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(49);
يک نظر
تا حالا عاشق شدی؟
تا حالا عاشق شدی؟... تا حالا شده اصلا درباره اش فکر کنی؟... اين که اون اصلا چيه ...براش يک تعريفی پيدا کنی... . هر تمايلی را ميشه اسمشو گذاشت عشق... هر کششی ... خواستنی... هر اشتياقی... . البته از عشق الهی و ماورای زمينی اينجا نميخوام چيزی بگم... باشه تا بعد... .
ببين يک پسر و دختر هرچقدر هم برای هم جذاب..زيبا و خوش هيکل و دوست داشتنی باشند... حداکثر يک ماه .. نه دو ماه ...
نه شش ماه پس از ازدواجشون ميشن برای هم خواهر و برادر ! ... اون تمايل جنسی شديد ديگه خيلی کم ميشه... . حالا اگه هنوزم دلشون برای هم تنگ ميشه...ميخوان کنار هم باشن...دست همديگه را بگيرن و ... . دليلش يک چيز خاصيه..محبت و دوست داشتنيه که ديگه جسمی نيست... اون ارتباط دو روحه... . پس اگه ميخواهی مطمن بشی که واقعا طرفتو دوست داری ...توی ذهنت فرض کن که به هم رسيدين و ديگه از نظر جسمی نسبت به هم ارضا شدين... حالا ببين بازم ميخواهی کنارش باشی ؟ ... ميبينی ! ...مراقب باش که عشق و هوس خيلی به هم نزديکند !... .
از قدرت عشق... به تو ايمان ميده... پشتکار ميده...شجاعت...خستگی ناپذيری.. شهامت... ايثار... .
ولی.. ميدونی اون چيزهای ديگه ای هم ميده... مثل... انتظار..نگرانی..ترس !
خوب حالا چی ميگی ؟ ... هرچيزی بهايی داره.. حاضری بهاشو پرداخت کنی ؟
ليتل راه ميره...حرکت ميکنه..راه ميره..راه ميره...نگران نميشه که مايوس شه ... نگران اينه که کم نگذاره.. اين که دروغ نگه..اين که نگاهش هميشه همون نگاه باشه... .
منم که شهره شدم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالودم به بد ديدن
وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم
که در طريقت ما کافريست رنجيدن
و اما حرف آخر...
اگه تو دنيا کسی نيست که تو را دوست داشته باشه.. تو آدم بدشانسی هستی...
اما اگه کسی نيست که تو اونو دوست داشته باشی.. تو آدم بدبختی هستی !
+ نوشته شده در چهارشنبه نوزدهم تیر 1387ساعت 13:16 توسط نانی گل و مهدی |
GetBC(48);
نظر بدهيد
دلم برات تنگ شده...مع تحيات السلواني
عبد السلواني- مشرف قسم
-
عدد الرسائل : 41
العمر : 35
تاريخ التسجيل : 10/10/2008
صفحة 1 من اصل 1
صلاحيات هذا المنتدى:
لاتستطيع الرد على المواضيع في هذا المنتدى